هوراااااااااااااااااااااااا ما امروز داریم میریم شمال عزیزم بعد از یکماه داریم میریم شمال اگه بدونی چقدر خوشحالم دلم برا همه یه ذره شده دلم برای هوای شمال یه ذره شده ایشالله جاده خلوت باشه زود برسیم نویان جونم دیروز که با هم اومدیم خونه البته بعداز دل کندن شما با هزار تا وعده از حیاط مهدکودک و یه دور رانندگی با ماشین مامان آخه تا میرسیم تو پارکینگ به من میگی شما پیاده شو بعد خودت استارت میزنی و شروع میکنی با فرمون بازی کردن درایور منی دیگه اومدیم خونه انقدر خوابم میومد که بهت گفتم نویان من میخوام بخوابم شمام بیا کنار من بخواب دیگه نمیدونم چی شد ساعت ٨.٤٥ شب از خواب بیدار شدیم اونم چون شما جیش داشتی از صدام کردی خلاصه گفتی شیر میخوام دیدم...